نوستالژی
امروز ... من.... اینجا.... دقیقا در عمیق ترین نوستالژیِ زندگیمم...
و ناخودآگاه لبخند به لبام میاد...
چقدرحس شیرینیه...
یاد همه اون روزا بخیر..
خیلیارو یادم رفته
ولی دوستایی که هرروزه باهم خاطرات مجازی داشتیمو خوب یادمه...
یاد فندی بخیر.مثل اینکه که وبلاگش حذف شده متاسفانه..
یاد نسترن ایمان مسعودرامسربوی باربد حسین آرزو نفس مهرداد مهدیه دانیال و...و کسایی که شاید گذرا توی ذهنم میاد...چه حتی اسمشون یادم رفته و فقط خاطره ای ازشون توی ذهنم باقی مونده...
چه دنیای شیرینی بود....
شیرین ترین خاطراتمو توی وبلاگ فندی داشتم... معمولا تو کامنتای پست آخر فندی گروه تشکیل داده بودیم(گروه تشکیل دادیم وقتی گروه داشتن مُد نبود) و چقدر دورهمی مجازی خوشی داشتیم.... چقدر می خندیدیم...
دوست ندارم به گذشته برگردم...منم مثل خیلیا تواین سالها زندگیم تغییرکرده دیگه اون دختر 17/18ساله ای که عاشق سرکشی و بی هدفی و بی برنامه گی بود و همیشه صدای موزیکایی که می ذاشت چهارتا کوچه اینورو چهارتا کوچه اونور می رفت...نیستم...(مثلا دیگه بزرگ شدم)
ولی حتی یاد اونروزای خوش، طعم شیرینی داره برام، همینکه لبخندای ناخودآگاه می شینه رو لبام ....حس ناب گذشته رو برام تداعی می کنه...
وانیانوشت1: ما بچه های دورهمی سال89... واقعی ترین آدمای مجازی بودیم..
وانیانوشت2: یادش بخیر
وانیانوشت3: این پست فقط جهت یادآوری اونایی بود که شاید مثل خودم بعدازسالها گذرشون به اینور بیفته... خواستم بدونید اون سال ها.. هرچند کودکانه یا بهتره بگم برای من حداقل ورود از دنیای نوجوانی به دنیای جوانی بود، ولی هنوزم شیرینه و هنوزم هرچند کم...ولی یاد اون روزا اون آدما اون خنده ها هستم...
وانیانوشت آخر: دلتون شاد