بابام!
پ.ن به اندازه تک تک خاطرات کودکیم دوستش دارم
پ.ن به اندازه تک تک خاطرات کودکیم دوستش دارم
گفت:حتی از من؟
گفتم:خدایا دلم را ربودند!
گفت:پیش از من؟
گفتم:خدایا چقدر دوری! ......
گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنهاترینم!
گفت:پس من؟؟
گفتم:خدایا کمک خواستم!
گفت:از غیر من؟
گفتم:خدایا دوستت دارم!
گفت:بیش از من؟
گفتم:خدایا انقدر نگو من!!
گفت:من توام،تو من
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شویبگذار منتـظـر بمانند !!!
چرا خانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن ؟؟ یعنی مردای ایرانی
اینقدر چشم نا پاکن كه نمیتونن خودشون رو کنترل كنن؟؟
پسره لبخندی میزنه و میگه: ملكه انگلستان میتونه با هر
مردی دست بده؟ و هر مردی به ملكه انگلستان دست بزنه؟!
پسره انگلیسی با عصبانیت میگه: ... ... نه!مگه
فرد عادیه؟!! فقط افراد خاصی میتون با ایشون در رابطه باشن!!
پسر میگه: خانومای ما همه ملكه هستن!!! :)))))))))
دختری بر اثر حادثه ای زیبایی اش را از دست داد چند ماه بعد نامزدش هم کور
شد روز عروسی فرا رسید.همه گفتند: عروس نازیبا بهتر که شوهرش کور
باشد. بیست سال بعد از ازدواج، زن از دنیا رفت.مرد چشمانش را باز کرد زیرا
که هیچگاه نابینا نبود!
گلی از شاخه اگر می چینیم
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم!
لااقل لای کتاب دلمان بگذاریم
و شبی چند از آن
هی بخوانیم و ببوسیم و معطر بشویم
شاید از باغچه ی کوچکِ اندشه مان گل روید...!
"سهراب سپهری"
گاهی نباید صبر کرد. باید رها کرد و رفت تا بدانند که اگر ماندی رفتن را بلد بودی
گاهی بر سر کار هایی که برای دیگران انجام می دهی باید منت گذاشت تا ان را کم اهمیت ندانن
گاهی باید بد بود برای کسی که فرق خوب و بد بودت را نمی داند
گاهی باید به ادم ها از دست دادن را متذکر شد
ادم ها همیشه نمی مانند
یکجا در را باز می کنند و برای همیشه می روند
برای همیشه...............
خالق عشق و محبت یا حسین
ای قتیل دشت غربت یا حسین
ای گل صحرا نبرد فاطمه
ای صفای آل عصمت یا حسین
ای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسین
آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین
تشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسین
یکشبه راه مرا کوتاه کن
با نگاهی از محبت یا حسین
دوست دارم پیشت آیم لحظه ای
تا نمایم با تو صحبت یا حسین
پ.ن شهادت سالار شهیدان امام حسین (َع) بر همه ی عاشقان شهادت تسلیت باد
در نگاه صیاد سفره خالی و فرزند مریضش موج میزد،
و در چشم آهو معصومیت بره اش که منتظرش بود.....
بیچاره تیر....
امروز بعد از مدت ها بارن اومد خیلی حس قشنگی همراهش بود
الان داشتم از پشت پنجره اتاقم بیرون رو نگاه می کردم بعد از بارون دوباره قشنگ شده و بعد از چند روز چهره خاکستری دوباره داره چراغ هاش برق می زنه
این چند روزه هوا خیلی سرد شده
ای خدا بازم فردا تا شب دانشگاهم خیلی خسته میشم
راستی داشتم ه.ج می خوندم چند تا سوال داشت نشستم و با مامی و پدر بهش جواب دادیم این جا هم می زارم اگه خواستید نظرتون رو بگید
۱-اگه امروز اخرین روز عمرتون بود از کی عذر خواهی می کردید؟
۲-دوست دارید در روز اخر زندگی تون به کی زنگ بزنید؟
۳-اگه به عقب بر می گشتی دوباره همین راه رو انتخاب می کردید؟
فقط اومدم بگم عیدتون مبارک
پ.ن چقدر زمان زود می گذره.................
سرانجام روزی به حکمت همه اتفاقات زندگیتان پی خواهید برد
پس فعلا به سردر گمی ها بخندید...
ازمیان اشک ها لبخند بزنید.....
وهمواره به خودتان یادآوری کنید که پشت هرحادثه ای دلیلی نهفته است......
گاهــــــی مجبـــوری برای راحــــت کــــردن خیــــال دیگـــــران
خـــود را خوشحـــــــال نشان بــــدهی
ولـــــی چه حیــــف که درونـــــت غوغـــــــاست ...
از تجربه تنهاییت برایم بگو.........
این روز ها سر و پا گوشم..............
حال و احوال دوستای گلم چطوره همگی خوبید دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلاخره با کلی دردسر ثبت نام کردم و فردا باید برم دانشگاه برای یه سری کارا
یعنی عاشق دانشگاه ازاد شدم اخه میدونید چرا تا قبل از این که پول بگیرن دنبالتن بعدش که پول رو ریختی حالا نابود میشی تا مراحل دیگه رو پیگیری کنی
خلاصه دیگه بازم بوی مهر در حال امدن است ما میریم به سوی کسب علم
ما هم بدجور جوگیر شدیم هاااااااااااااا الکی استرس دارم
بله دیگه کلی تصمیم برای درس خوندن گرفتم نجومی یعنی سری بعد بیام نت قراره قیافه ام اینجوری بشه هاااااااااااا
اینم از برنامه این ترم ما
فیزیک
ریاضی(ای بد نیست دوسش دارم)
شیمی
زبان عمومی
ادبیات فارسی
اندیشه اسلامی
خدا به خیر بگذرونه این ترم ما رو هیچ یک از درس ها رو دوست ندارم
باشه دیگه فعلا بای اه تا یادم نرفته برام دعا کنید هااااااااااااااااااا
پ.ن بیولوژی عمومی قبول شدم:(
راه دوری است و پایی خسته.
تیرگی هست و چراغی مرده.
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن ادم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر امد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ بر ارم از دل
وای این شب چقدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم؟
قطره ای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان اویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل
غم من لیک غمی غمناک است
دختر بودن سخت است ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عشق سرمایه هر انسان است
بنشانید به لب حرف قشنگ
حرف بد وسوسه شیطان است
وبدانید که فردا دیر است
و اگر غصه بیاید امروز تاهمیشه دلتان در گیر است
پس بسازید رهی را که کنون
تا ابد سوی صداقت برود
و بکارید به هر خانه گلی
که فقط بوی محبت بدهد
امام علی (ع)
پ.ن همه فکر می کنن اون ها خنگن اما من اینجوری فکر نمی کنم درسته کارای عجیب می کنن اما اراده ی عجیبی هم دارن
نماز جماعت تمام شد . چشم ها همه به سوى او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست . بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت : مردم !هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسى برنخاست . گفت : حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد! باز کسى برنخاست . گفت : شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید
پ.ن یه تبریک ویژه هم تقدیم به دکتر زهرای عزیزم
پ.ن دکتر بابت همه مهربونی هات ممنون
من هم از همهمه داغ زمین بیزارم